پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

+1 رای
198 بازدید
در English to Persian توسط (479 امتیاز)

But the purge is unlikely to encourage the foreign economic investment upon which the crown prince has staked the kingdom’s economic future.

2 پاسخ

+1 رای
توسط (49.3k امتیاز)
انتخاب شد توسط
 
بهترین پاسخ

اما این پاکسازی سیاسی احتمال ندارد تا سرمایه گذاری اقتصادی خارجی که ولیعهد بر اساس آن آینده اقتصادی سلطنتی را به مخاطره انداخته است تشویق کند.

 

purge
an action to remove your opponents or the people who disagree with you from an organization or a place


a purge of military commanders
a purge on tax dodgers
the Stalinist purges

Source: Longman Dictionary

 

Purge
1- پالاييدن ، پالش كردن ، تصفيه كردن ، زدودن
2- مبرى كردن ، (حقوق ) رفع اتهام كردن ، بي گناه اعلام كردن
3- تطهير كردن ، (از گناه ) پاك كردن ، منزه كردن
4- مسهل خوردن ، روده ها را پاك كردن ، پاك كردن مزاج
5- (سياسي ) پاكسازى كردن ، معدوم كردن
6- (با: away يا off يا out) تميز كردن يا شدن ، پاكيزه كردن يا شدن
7- پاكسازى ، نابود سازى (سياسي )، تصفيه ى سياسي
8- مسهل ، كاركن
9- پالش ، زدايش ، تصفيه

 

 

stake something on something
to risk losing money if a business activity is not successful

* They are staking their money on the chances for a market recovery by next spring.

Source: Longman Dictionary

 

Stake

1- (چوب يا فلز نوك تيز كه براى نگهدارى گياه يا مرزنمايي به زمين فرو مي كنند) ديرك ، تير، تيرچه ، چوب ، ميله ، ميخ چوبي (بزرگ )
2- (سابقا  با: the  چوبه اى كه محكومان به زنده سوزى را به آن مي بستند) چوبه ى مرگ ، چوبه ى زنده سوزى
3- زنده سوزى
4- (قمار) پول وسط، پول شرطبندى شده ، پول خوانده
5- (معمولا جمع  به ويژه اسب دواني ) جايزه ى برنده
6- (در سرمايه گذارى ) سهم ، مبلغ پرداخته نشده ، مبلغ سرمايه گذارى شده توسط هريك از شركا
7- (عاميانه ) رجوع شود به grubstake
8- (مرز يا حدود چيزى را) با ديرك كوبي مشخص كردن ، مرزنمايي كردن
9- (معمولا با: out) ادعا يا حق مالكيت ايجاد كردن ، مورد ادعاى مالكيت قرار دادن
10- (گياه و غيره را) با ديرك نگهداشتن ، (زير چيزى ) چوب گذاشتن ، واداشتن
11- (افسار اسب و غيره ) به تيرچه يا ميخ طويله بستن
12- شرط بندى كردن ، (پول يا شهرت و غيره ) به مخاطره انداختن ، قمار كردن

 

crown prince
ولیعهد
the son of a king or queen, who is expected to become the next king


Source: Longman Dictionary

+1 رای
توسط (304k امتیاز)
بازنگری شد توسط
اما بعید است که این پاکسازی سیاسی ، سرمایه گذاری اقتصادی خارجی را که‌ ولعیهد ، آینده اقتصادی این (کشور) پادشاهی را بر روی آن پایه گذاری کرده است/ بنا کرده است/ برپا ساخته است/ استوار نموده است تشویق نماید.

پرسشهای مرتبط

+1 رای
1 پاسخ 173 بازدید
ژانویه 12, 2017 در English to Persian توسط Autumn (4.7k امتیاز)
0 امتیاز
1 پاسخ 3.1k بازدید
اکتبر 30, 2016 در English to Persian توسط ُUV (1.3k امتیاز)
+1 رای
1 پاسخ 234 بازدید
0 امتیاز
2 پاسخ 266 بازدید
+1 رای
1 پاسخ 209 بازدید
نوامبر 18, 2016 در English to Persian توسط Aidaglass (22.4k امتیاز)
کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...