پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

+1 رای
360 بازدید
در فارسی به انگلیسی توسط (4.2k امتیاز)

یه وسواسی پیدا کردم؛ هر لحظه گوشیم رو برمی دارم چک می کنم

1 پاسخ

+2 امتیاز
توسط (5.2k امتیاز)
انتخاب شد توسط
 
بهترین پاسخ

I got obsessed or I became obsessed

توسط (1.1k امتیاز)
میخوایم بگیم: من آدم وسواسی هستم نسبت به انجام دادن اون کار.
توسط (36.7k امتیاز)
+2

I do obssess about how this job should be done.

I behave quite obssessively when it comes to getting this thing done.

To obssess over/about sth= وسواس نشان دادن درباره‌ی چیزی یا کاری

Obssessively= با وسواس

Obssession= وسواس

البته obssession چندان بار مثبت نداره. اگه منظور فقط این باشه که شخصی هست که مثلاً با دقت و وجدانی نزدیک به وسواس بیمارگونه کاری رو انجام می‌ده، می‌شه از meticulous یا diligent استفاده کنیم.

She studied diligently and got her degree with honours in biochemistry.

The mercenery soldiers were ordered to scour the region meticulously and to kill or capture anyone they suspected of being a dissident.

پرسشهای مرتبط

+2 امتیاز
1 پاسخ 2.6k بازدید
+1 رای
1 پاسخ 177 بازدید
آگوست 9, 2018 در English to Persian توسط moali772 (214 امتیاز)
0 امتیاز
1 پاسخ 1.5k بازدید
+3 امتیاز
2 پاسخ 330 بازدید
کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...