به انگلیسی: "اونها دستشون با هم تو یه کاسه است"

Question

اصطلاحی برای این معنا سراغ دارید؟

Answer 1

They are hand in glove

Comments

خیلی ممنون از شما. نظرات همه دوستان درست بود ولی این همون حالت اصطلاحی رو داره. اگه می گفتم "همدستی کردن" نظرات هر دو دوست دیگه درست بود.

Answer 2

gang up against/on somebody با کسی دست به یکی شدن

Comments

ممنون از شما. منظورم این بود که فرضا چند نفر کار خلافی انجام می دن و ما می گیم :اونها دستشون با هم تو یه کاسه است". یعنی با هم همدستن. البته می دونم چطور باید بگم همدست. بیشتر دنبال یه معادل اصطلاحی می گردم همونطور که "دست اونها با هم تو یه کاسه است" یه اصطلاحه.

---

خواهش میکنم.

این هم پیدا کردم.

collaborate with  همکاری داشتن (در خیانت و جاسوسی)، همدست بودن با

---

Accomplice /confederate.                  

Reza was an accomplice of the thief

رضا دستش با دزدا تو یک کاسه بود