ببین پارس اباد جان! :)
یه سری چیزا هست که بین انسانهای همه جای دنیا مشترکه به فرض مثال آب! هرکسی واسش یه کلمه ای داره
و راحت قابل ترجمس!
اما گاهی اوقات هست که برخی کلمات در واقع اسامی چیزهایی هستند که در فرهنگ ما جایی ندارند! پس متعاقبا اسمی هم ندارن. برای مثال دقت کردی بعضی وسایل هستند که ما اسمشون رو از کارخونه ی سازندش برداشتیم؟
مثلا جون به جون ایرانیا کنی میگن ظرف پیرکس! بیا بهش بگو بابا Pirex اسم کمپانی سازندشه یا مثلا کلنکس که خداروشکر واژه دستمال کاغذی واسش اختراع شد! حالا حکایت اینا مثل همین پنیریه که خودت گفتی!
خوشبختانه زبان فارسی ازون دسته زبانهاییه که فوق العاذه انعطاف پذیره و قابلیت ساخت کلمات جدید رو تا دلت بخواد داره . ما میتونیم حتی واسه نژاد خاصی از مورچه خوارهای در حال انقراض هم کلمه یا اسم خاص بسازیم!
حتی اگه با فرهنگمون سازگار نباشه!
اما همه ی زبان ها این خاصیت رو ندارند . مثلا همون پنیری که میگی تا امثال من و تو اسمشو نبریم کسی از وجودش خبردار نمیشه که چون این واسه مملکت ماس! حالا باید گشت ببینیم توی فرهنگ یک شخص خارجی چه چیزی هست که بیشترین شباهت رو به این مورد داره! که معمولا هم شباهت ها کامل نیستند!
به همین دلیل عقیده من اینه که باید با داشتن یه علم کاملی از فرهنگ کشورهای مختلف ( بحث تحقیقاتیش جداست) یک مورد مشابهی پیدا کرد که برای شخص با مثال توضیح بدی! وگرنه نمیتونی یک اسم من در اوردی براش بسازی . مشکل اصلی هم همینه چون اشنایی با فرهنگ یک کشور بیگانه و رسم و رسوماتشون کار یک روز و دو روز نیست و هیچ داروی پروتئینیم برای تزریق نداره :) باید به کتابهایی مراجعه کنی که فرهنگ و اجتماع اون کشور رو به تصویر کشیده باشه!
اووف شصتم خسته شد دیگه ......امیدوارم منظورمو به درستی رسونده باشم!