I see a crimson tassel

Question

Hi, please translate the sentences below into Farsi, if possible.

`I see a ring` said Richard, ``hanging above me. It quivers and hangs in a loop of light``

I see a slab of pale yellow,`` said Sara, ``spreading away until it meets a purple stripe.``

I hear a sound, ``said Bernard, ``chirp,chirp;cheep,chirp; going up and down``.

``I see a globe``, said Sonia, ``hanging down in a drop against the enormous flanks of some hill.``

``I see a crimson tassel,`` said Alice, ``twisted with gold threads.``

``I hear something stamping,`` said Henry. ``A great best`s foot is chained. It stamps, and stamps, and stamps.

Answer 1

ریچارد گفت: « من بر بالای سر ناقوسی می بینم آویزان در میان هاله ای از نور لرزان.»

سارا گفت: « من لوحی زرد می بینم که می گسترد تا در انتهای کبود خطوط بیارآمد.»

برنارد گفت: نوای جیرجیری می آید، که به زیر و بم می باید.»

سونیا گفت: « من جهانی را می بینم که از دامنه تپه های عظیم فرو می آید.»

آلیس گفت: «من می بینم رشته اخرایی درآمیخته با نخ هایی طلایی.»

هنری گفت: « من صدای کوبشی می شنوم چونان که دیوی پای در بند می کوبد و می کوبد و می کوبد.»

 

متن مال کتاب ( ترجمه عنوان: خیزابها:Waves)، اثر ویرجینیا وولف هستش که مرحوم استاد پرویز داریوش و محمد امیر معین الدینی هم این اثر رو ترجمه کرده اند.

Comments

Woolf's Waves is a very rich modern fiction. It marks an early, seminal step toward postmodern narrative style with its distinctive use of the "stream of consciousness" technique.