پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

0 امتیاز
278 بازدید
در English to Persian توسط (2.4k امتیاز)
بازنگری شد توسط
He cringed at the memory and cleaned his fists together

1 پاسخ

+1 رای
توسط (49.3k امتیاز)

او از آن خاطره خود خجالت میکشید/خوار میخورد و مشت هایش را با هم پاک کرد.

 

Cringe
1- to move away from someone or something because you are afraid
* A stray dog was cringing by the door.
* She cringed away from him.


2- to feel embarrassed by something you have said or done because you think it makes you seem silly → wince
cringe at
* She cringed at the sound of her own voice.
* It makes me cringe when I think how stupid I was.

 

1- (از ترس يا سرما و غيره ) خود را جمع كردن ، كز كردن ، (خود را) عقب كشيدن ، يكه خوردن
2- با بزدلي عمل كردن ، خود را خوار كردن ، منت كشيدن ، خود را خفيف كردن
3- چندش ، يكه ، تنفر
4- تواضع بيش از حد، خضوع وخشوع

پرسشهای مرتبط

0 امتیاز
1 پاسخ 487 بازدید
+1 رای
1 پاسخ 164 بازدید
0 امتیاز
1 پاسخ 271 بازدید
+1 رای
1 پاسخ 576 بازدید
0 امتیاز
1 پاسخ 1.1k بازدید
کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...