Question

He breaks out of his deep thought 

Answer 1

او از فکر عمیقش خارج شد./بیرون آمد.

رشته افکار عمیقش پاره شد.  

Answer 2

(آخر،) اون‌/ مخش/ سرش از این افکار سنگین اش/ عمیق اش / منفجر می شه./ می پکه. / می ترکه.

او (آخر) خودش رو با این افکار ژرفش / عمیقش خرد / داغون می کنه. / از بین می بره.

او از این افکار سنگین اش/ عمیق اش دست می کشه. / دست بر می داره.

Comments

چقدر جالب و دور از تصور!!!!

---

با نهایت احترام، به نظر من اگر  breaks under ... بود معنی اول شاید میتونست درست باشه. اما بعید میدونم به این جمله بخوره. حالا بازم شاید من اشتباه میکنم. 

---

ممنون. در اصل اگر context یا قسمتهای بیشتری از متن مشخص بشه ترجمه دقیقتری نیز میسر خواهد شد. بهرحال چند لحظه پیش معنی منفجر شدن را نیز برای فعل break out دیدم و پاسخ را با اولویت آن معنی اصلاح کردم.

---

بله صد در صد در متن معنی بیشتر مشخص میشه. معناش برای خودم هم هنوز مبهمه. اما فکر می کنم اینجا به دلیل اومدن حرف اضافه of نشه از معنی منفجر شدن استفاده کرد. به هر حال من از پاسخ ها و نظرات شما خیلی استفاده می کنم. موفق باشید. 

---

break out of معنی گریختن به صورت حقیقی و مجازی رو داره. اما بازم فکر نمی کنم به این متن بخوره. به نظرم همون خارج شدن از افکار و پاره شدن رشته افکار معنی بده. 

break out

 (of something)

1. Lit. to escape from something, often by destructive means, especially from prison. The convicts plotted to break outof prison. You don't have the guts to break out of jail!

2. Fig. to escape from something in one's life that is too confining. I was 16 years old when I finally broke out of myrigid upbringing. She just couldn't break out of her old patterns of behavior.

---

خواهش می کنم. شما لطف دارید. بنده هم برای شما آرزوی موفقیت دارم.