beating the daylight out of somebody : یعنی کسی رو مورد ضرب و شتم حسابی قرار دادن / به سختی کتک زدن. اگر محاوره ایش رو بخوای کسی رو زدن و شل و پل کردن و ...
he gasped and ... : ( مرد ) نفسی کشید و ناگهان او را محکم در آغوش گرفت : "اوه ، پسر کوچولوم داره بزرگ می شه" ( البته بجای "مرد" اول جمله اگه اسم طرف رو بذاری بهتره. ( gasp اون حالتیه که که وقتی با دهانِ باز عمل دم رو انجام می دیم. نمی دونم تو فاسی چی می شه نوشت ؟؟؟)
attend کلاً یعنی شرکت کردن . در مورد کلاس می تونیم بگیم سر کلاس حاضر شدن. می تونیم ساده معنی کنیم : تو مگه کلاس نداری ، برو به کارت برس / برو پی کارت. یا ادبی تر : تو مگر نباید بری کلاس ، برو و من رو تنها بذار.
he shouted through the hall: کلمه ی کلیدی اینجا through است. این کلمه هم به معنی "از طریق" و "از وسط" هستش و هم "سرتاسر" و هم "مستقیم". جمله کامل نیست بنابراین شاید : در همه ی راهرو فریاد زد ... شاید : صدای فریادش در سرتاسر راهرو پیچیده و شاید هم دو نفر دو سمت راهرو باشن که اون وقت می شه : او از طرف دیگر سالن فریاد زد و چیزهایی مشابه این معانی.
he absent ... : خب absent mind روی همه و می شه بدون فکر ، بدون اینکه حواسش باشه. nod هم که با تکان دادن سر تأیید کردنه. پس می شه: او بدون اینکه فکر کنه سرش رو به نشانه ی تأیید تکون داد. ما تو اصطلاح عامیانه به این کار می گیم مثل بز اخفش ...
he heard his whistled ... او به صدای سوت خود با تحسین گوش داد البته تا قبل از اینکه بخاطر این دومی ( احتمالاً سوت دومی ) توسط معلم مورد سرزنش ( عتاب / شماتت ) قرار بگیرد.
old , rag این که خیلی ناقصه. با توجه به جمله های قبل معنای مناسب رو براش می شه پیدا کرد. در حالت کلی old یعنی: قدیمی و ... و rag هم که همون معنی رو می ده : کهنه ، پاره پاره ، مندرس ( برای لباس ) و ...
he dramatically explained : او با شور و شوق توضیح داد/ او با تب و تاب توضیح داد / او با حرارت بسیار توضیح داد / او به صورت اغراق آمیزی توضیح داد / او با حالتی نمایشی توضیح داد / او همچون بازیگری تئاتر توضیح داد و ...
the redhead ... خیلی جمله گنگه و به جملات قبل و بعدش ربط داره. شاید این معنی باشه: پسره ی مو قرمز در حالی که او داشت کمرش رو صاف می کرد تا باهاش حرف بزنه به او گفت: هیس .
he ask with disbelief: او با ناباوری پرسید
he immediately... بلافاصله او را رها کرد در حالی که چهره ای ترسناک به خود گرفته بود "انگار که بخواد بگه: جرأتش رو نداری!!" ( جرأت نمی کنی ).