اون پسر موهای کوتاه به رنگ قهوه ای تیره داشت ، با چند تا سیخونک بالای کله ش. طره ی/دسته ی جذابی از موهاش پیشونیش رو پوشونده بود ، اما چشماش پیدا بود / اما چشماش رو نه. می تونست توی اون چهره ی عجیب آشنا ، ویژگی های خوش سیما کننده ای رو ببینه ، مثل لب های صورتی رنگ گوشتالو ، گونه های بلند و برآمده ، و اون حالا می تونست به طور واضح هاله ی قهوه ای اطرافش رو ببینه. اونجوری که این دانش آموز یونیفورمش رو پوشیده بود عضله هاش به چشم می اومدن ، و شلوار تنگش می تونست روی «اون هیوک» رو کم کنه.
پی نوشت یک:
orb: جسم کروی و گرد رو می گن. بعضی وقتا که عکس می گیریم یه سری نقاط گِرد توی تصویر می افتن که بعضی ها می گن فقط گَرد و خاکه که نور رو انعکاس داده. بعضی هم می گن روحن. من نمی دونم هاله معنای درستی براش باشه اما احساس می کنم نویسنده منظور دوم مورد نظرش بوده . اینو از توصیفات بعدیش می گم.
پی نوشت دو:
Eunhyuk شاید یکی از شخصیت های داستان باشه و یا شاید اشاره به خواننده و بازیگر کره ای که مدل هم هست و من نمی شناسم ولی به نظرم بخاطر تبلیغات شلوار و یا شایدم به خاطر شلوارای جورواجور و عجیب غریبی که می پوشه مشهور باشه. شایدم کسیه که شلوارا تو پاش خیلی قشنگ نشون می دن !! قاعدتا فکر می کنم این نوشته توسط یه آسیای شرقی نوشته شده.