پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

0 امتیاز
783 بازدید
در English to Persian توسط (3.4k امتیاز)

He carried out a beautiful piece of advertising.

Another option is for a company to carry out most or all of the advertising functions within...

توسط (304k امتیاز)
سلام - در کل در فارسی برای فعل انگلیسی مورد سئوال شما بیشتر از معادلهای انجام دادن / اجرا کردن / ایفا کردن و این قبیل استفاده می شه ; ولیکن فکر کنم برای جمله اولی اجرا کردن مناسب تر باشه و برای جمله دومی هم دست تان باز است و می توانید ببینید کدامیک از آن معادلها بیشتر برایش مناسبه.
توسط (3.4k امتیاز)
ممنونم دوست عزیز.

اما "اجرا کردن آگهی" به نظرم مفهوم نیست. موافقید؟
توسط (304k امتیاز)
خواهش می کنم. اگه اون piece of رو درنظر نگیریم برای آگهی خالی کاملاً با نطرتان موافقم. یعنی اجرای آگهی مفهوم نیست. اما اگه بخواهیم یکی از معادلهای piece یعنی قطعه نمایش رو درنظر بگیریم اونوقت شاید بشه a piece of advertising را اجرای یک نمایش تبلیغاتی هم ترجمه کنیم. البته : 1. context مربوطه در انتخاب مناسب ترین معادل حرف اول را می زند. و 2. انجام دادن در بسیاری از موارد استفاده از فعل انگلیسی مذکور مناسب تر است.
توسط (3.4k امتیاز)
بازنگری شد توسط
مثل همیشه صبورانه پاسخ داده اید. ممنونم ازتون
توسط (304k امتیاز)
خواهش می کنم.

1 پاسخ

0 امتیاز
توسط (49.3k امتیاز)

او یک قطعه تبلیغاتی زیبا را با موفقیت انجام داد.

یک انتخاب دیگر برای یک شرکت این است که اکثر و یا تمام عملکرد های تبلیغاتی را در درون ... صورت بدهد.

 

carry something ↔ out
1 to do something that needs to be organized and planned

We need to carry out more research.
A survey is now being carried out nationwide.
Turn off the water supply before carrying out repairs


2 to do something that you have said you will do or that someone has asked you to do

Nicholson didn’t carry out his threat to take legal action.
We carried out her instructions precisely.
Will the government carry out its promise to reform the law?

انجام دادن، (از مرحله نقشه‌ ریزی) به مرحله‌ی عمل رساندن، به انجام رسانیدن


piece
art/music etc something that has been produced by an artist, musician, or writer

piece of music/writing/sculpture etc

some unusual pieces of sculpture
The LSO will perform a much-loved concert piece.


news item a short article in a newspaper or magazine or part of a television or radio programme that is about a particular subject

piece about/on

Did you read that piece in ‘The Observer’ about censorship?
Robert wrote a short piece on the earthquake.


قطعه ، اثر، مقاله

 

 

توسط (3.4k امتیاز)
بازنگری شد توسط

دوست عزیز ممنونم از راهنمایی های مفصل شما.

A beautiful piece of heaven  

دوست عزیز معنای عبارت فوق را می دانید؟ 

ممنونم از شما

توسط (49.3k امتیاز)
قطعه زیبایی از بهشت

بخش کوچک زیبایی از بهشت

جای کوچک باصفایی همچون بهشت
توسط (3.4k امتیاز)
تشکر فراوان دوست عزیز

پرسشهای مرتبط

+1 رای
1 پاسخ 324 بازدید
نوامبر 27, 2018 در English to Persian توسط Nim (3.4k امتیاز)
+1 رای
2 پاسخ 1.1k بازدید
دسامبر 5, 2017 در English to Persian توسط Nim (3.4k امتیاز)
0 امتیاز
1 پاسخ 339 بازدید
فوریه 22, 2017 در English to Persian توسط Nim (3.4k امتیاز)
+3 امتیاز
1 پاسخ 680 بازدید
آوریل 25, 2017 در English to Persian توسط Nim (3.4k امتیاز)
0 امتیاز
1 پاسخ 244 بازدید
کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...