Tilt(verb,noun)
(استدلال و بحث و غیره) سوگیری کردن
(با برزنت) پوشاندن
(با فشار) وارد شدن
(با چکش مکانیکی) ساختن
(برکسی یا چیزی) تاختن
(به سود یا زیان کسی یا چیزی) تحریف کردن
(به سوی کسی خم کردن و) هدف گیری کردن
(به ویژه با نیزه) حمله
(به ویژه قرون وسطی) نیزه جنگی سوارکاران
(مجازی) جدال
(پرسکاری ضربه ای فلزات) چکش مکانیکی به کار بردن
(گاری و اتومبیل و قایق و دکان و غیره) سایبان
بالا و پایین رفتن
برزنت
به باد انتقاد گرفتن
به طرف کسی گرفتن
تحریف
تمایل(noun )
جانبداری
جانبداری کردن
حمله کردن
خم شدن یا کردن
خمش
خمیدگی (noun)
درگیری
دعوا
رودررویی
روکش
زوبین جنگی کردن
سرآشیب شدن یا کردن
سرازیر شدن
سرازیری
سوگیری
شیب
شیب دار کردن یا شدن
فرو کردن
مسابقه ی نیزه جنگی
مقابله
میزان کجی 6
نوسان کردن
نیزه پرتاب کردن
هجوم آوردن
پس و پیش رفتن
پیکار
چکش کاری کردن
کج سازی
کج کردن یا شدن
کجی
کروکی
کژی
گرایش
یک وری بودن
یک وری سازی
یک وری کردن یا شدن