سوالت که خیلی کلی هستش. مثل اینه به یه ایرانی بگن «از» یا «با» کجاها استفاده میشن و نمیشن. یه سری موارد استفادش از کمبریج اوردم. ولی اینا کافی نیست. چیزی نیس که یکدفعه بشه همش یاد گرفت. تو مرور زمان کم کم همه کاربرداش یاد میگیری.
مالکیت: دوست من: A friend of mine
مقدار: یک کیلو سیب: A kilo of apples.... یک عالمه غذا: loads of food...
محتویات: یه بسته شکلات: a bag of chocolate.... یه بطری آب» A bottle of water
موقعیت/مکان: پشتِ لباست: the back of your dress.... جلوی صف: the front of the queue
ویژگی: مغزش/عقلش اندازه یه خره: He's got a brain of donkey
تاریخ: یازدهم مارس: the eleventh of march
ساخته شده از/دارای: بشقابای نقره و طلا/بشقابایی که جنسون نقره و طلاس: pates of gold and silver..... زنی که جذایت زیادی داره/خیلی جذابه: A woman of great charm
بعد از صفت برا قضاوت رفتار: it was very kind of you to invite me: خیلی لطف کردی که دعوتم کردی..... how thoughtful of you: خیلی ادم با فکری هستی.
از/دربارهی: از بچگیش چیز زیادی نمیدونیم: Of her childhood we know very little.
موجود در: دردِ جراحی،دردی که در جدایی وجود داره): a pain of separation
اعمال شده به: قتل عامِ صدها ادم بی گناه: the massacre of hundreds of innocent people
حس یا تجربه کردن: عذابی/رنجی که بخاطر والدینِ مقتول اون بچه آدم تجربه/حس میکنه.: the anguish of the murdered child's parents
از/در اثر: در اثر سرطان فوت شد: He died of cancer.
مقاسه کردن: از همه بیشتر/از بین همه شون از سبزه بیشتر خوشم اومد: Best of all I liked the green one.
گفتن ساعت: 10 دقیقه مونده به 5: It's ten (minutes) of five
فاصله: در یک مایلیِ مرکز شهر زندگی میکنیم. We live within a mile of the city centre.