تقصیر را به گردن تایلور (و آن دوستش شرکت فورد) بیندازید
در سال 1911, فردریک وینزلو تیلور "اصول مدیریت علمی" را منتشر کرد که نظریه مدیریت اش را براساس تحلیل و ترکیب جریان های کاری ارائه میدهد. هدف اصلی تیلوریسم (حرکت سنجی), که به همین اسم (اسم خود مهندس) شناخته شد, جهت بهبود بازدهی کارگر بود.
به طور خلاصه, تیلورسیم متشکل است از مشاهده کار, پیدا کردن بهترین راه برای انجام آن کار, تقسیم کردن آن وظیفه به اعمال/وظایف مجزا, و از مدیریت خواستن تا سپس کارگران را برای انجام صحیح وظیفه تربیت کنند.
بعد از رسیدن به اوج موفقیت, شاید بتوان گفت در خط مونتاژ مدل تی شرکت ماشین سازی فورد, کار ایشان در سطح گسترده ایی موثر بود. درست است که شرکت فورد این خط مونتاژ را ابداع نکرد, اما او (مهندس تایلور) با نصب تسمه های گردان متحرک آنرا بهینه کرد به طوری که میتوانست در 93 دقیقه یک ماشین مدل تی را تولید کند.
تایلور به عنوان پدر مدیریت علمی شناخته شد و یک نظم و ترتیب کاملا جدید بدنیا آمد.
Blame It on Taylor (and That Ford Fellow)
In 1911, Frederick Winslow Taylor published The Principles of Scientific Management, presenting his theory of management based on the analysis and synthesis of work flows. The main objective of Taylorism, as it became known, was to improve worker productivity.
In sum, Taylorism consists of observing the work, finding the “one best” way of doing it, breaking the task into discrete actions, and having management then train the workers to do the task properly.
His work was widely influential, reaching its apex, perhaps, in Henry Ford’s Model T assembly line (1913). Although Ford didn’t invent the assembly line, he refined it by installing driven conveyor belts that could produce a Model T in 93 minutes.
Taylor became known as the father of scientific management and a whole new discipline was born.