دادن, ارائه دادن
place (verb)
arrange something [transitive] to arrange for something to be done
* He placed an advertisement in the local paper.
* You can place orders by telephone.
* I had no idea which horse I should place a bet on.
Longman Dictionary
https://www.ldoceonline.com/dictionary/place
place
1- (در شهر) ميدان
2- خيابان كوتاه (و معمولا بن بست )
3- ناحيه ، سرزمين ، ديار
4- محل ، جا، مكان ، گله ، گو، جايگاه
5- مقام ، وضع ، شان ، گاس ، صلاحيت
6- شهر، شهرك ، ده ، روستا
7- خانه ، منزل ، محل سكونت ، زيستگاه
8- جاى بدن ، بخشي از بدن
9- (كتاب يا مجله و غيره ) صفحه ، سطر
10- مرحله ، مقام ، قدم ، درجه
11- (در تركيب ) گاه
12- صندلي ، محل نشستن
13- شغل ، كار، رتبه
14- وظيفه
15- (رياضي ) محل رقم در شماره ، پيكرگاه
16- گذاشتن ، قراردادن ، هشتن ، جايگزين كردن
17- چيدن ، جا دادن ، مرتب كردن
18- تشخيص دادن ، شناختن ، به جا آوردن
19- شغل دادن به ، استخدام كردن ، (به كار) گماشتن ، كاريابي كردن ، منصوب كردن
20- (سفارش و غيره ) دادن ، ارائه دادن
21- ارزيابي كردن ، ارزشيابي كردن ، تخمين زدن
22- (در مسابقه ى اسب دواني يا سگ دواني ) دوم شدن
23- (مسابقات ورزشي ) اول يا دوم يا سوم شدن
24- (با: no) محل نامناسب