cease to do something
یعنی دیگه کاری رو انجام ندادن. شبیه به stop doing something است.
معمولاً چنین ترکیبهایی رو به صورت «انجام فلان کار را متوقف کردن» ترجمه نمیکنیم.
It’s stopped raining. Let’s go for a walk.
بارون بند اومده/دیگه بارون نمیاد. بریم پیادهروی.
my mind ceased to be occupied with it.
دیگه ذهنم درگیرش نبود.
ترجمۀ تحتاللفظی: ذهنم درگیری باهاش رو متوقف کرد.
Workplace nurseries will cease to be liable for tax.
مهدکودکهای محل کار دیگر ملزم به پرداخت مالیات نخواهند بود.
خیر، کلمۀ so در اینجا به معنی therefore نیست.
ساختاری توی انگلیسی داریم به صورت
So adjective as to infinitive
حالا اینجا infinitive ما، فعل to be است.
و adjective ما هم کلمۀ lacking است.
یه دونه adverb قبل از infinitive داریم که finally است.
این ساختار بیشتر در متون رسمی و ادبی کاربرد داره و این متن هم یه متن فلسفی هست و کاملاً طبیعیه که ساختار پیچیدهای داشته باشه.
حالا همین تیکه رو اگه بخوایم با ساختار so adjective that بنویسیم، میشه:
So lacking in psychological depth and solidity that they are finally nothing but a....