واژهای که دو معنا رو با هم بده نمیشناسم. شاید hysterical کمی از هر دو حال توش باشه. غیر از اون این مثالها به فکرم میرسه. شاید کلمهی مناسب رو در اینها بتونید پیدا کنید.
Examples:
The patient has been restless and not entirely lucid.
بیمار بیقرار بوده و هشیاری کامل نداشته است.
Delirious and crying for his mother, the child worked himself up to a state of frenzy and had several convulsions before passing out.
کودک در چنگال هذیان و در حال صدازدن مادرش بهتدریج اضطراباش بالا گرفت تا جایی که حالی دیوانهوار به او دست داد و پس از چند رعشه بیهوش شد.
That lady over there is acting a bit distracted and seems anxious about something.
آن خانم که آنجاست دارد یک کمی حواسپرت رفتار میکند و انگار نگران چیزیست.