وقتی می خواهیم مرگ کسی رو اعلام کنیم، بسته به شرایط از اصطلاح های زیادی می تونیم استفاده کنیم که من اونایی که بلدم رو اینجا اوردم و اگر شما هم اصطلاحات دیگه با این معنی بلدید لطفا به اشتراک بذارید.
-اگر بخوایم بار منفی قضیه رو کم کنیم و کمی رسمی تر صحبت کنیم :pass away/on/over
By the time I reached the hospital he had passed over.
- یک فعل ادبی تر و رسمی تر: decease
He deceased at his palace of Croydon.
- مثل ترسو ها مردن: to die many deaths
We never choose to die many deaths.
-در جایی که خبر مردن کسی برامون مهم نباشه و بخوایم یه خورده طنز قاطیش کنیم: kick the bucket
The old man finally kicked the bucket.
- اصطلاحی که حالت رسمی و ادبی داره: breathe one's last
As soon as King Henry had breathed his last the barons turned on each other.
- این دو اصطلاح به معنای در آستانه ی مرگ بودن و نفسای اخرو کشیدن هستند که برای ابزار و ماشین ها هم استفاده می شوند: to be at death’s door, to be on one's last legs
He told his boss a tale about his mother being at death's door.
My laptop’s on its last legs.
- مردن در حین تولد: to die aborning
- به مرگ طبیعی مردن: to die in one's bed
- شجاعانه مردن: to die game