نخیر، از الگوی فارسی نباید سرمشق گرفت. من باشم در این مثال و در اکثر مواقع رعایت میکنم که همهی فعلها از زمان فعل اول پیروی کنند.
اما در جهان واقعی گمان کنم معنا در عمل روی قاعدهی کار تاثیر میذاره. مثلاً در این جمله،
If a student were to ask me at what temperature water comes to boil, I would not know how to answer this if I hadn't looked up the answer before class.
صرفاً چون آب همیشه در دمای ثابتی میجوشه (با صرف نظر از شرایط محیطی)، ممکنه از حال ساده استفاده بشه تا تاکیدی باشه بر همیشگی بودن دمای جوش، و چون میدونیم که حال ساده برای بیان حقایق و فرآیندها و قانونهای طبیعی به کار میره. اینجا اگه به عوض comes از came استفاده کنیم ممکنه حتا یک کم گوشآزار باشه.
یا، به تفاوت معنایی این دو جمله دقت بفرمایید:
The judge wondered why this innocent man had confessed to the crime during police interrogation.
The judge wondered aloud why innocent men always end up confessing to the crime while in police custody. The crowd in the courtroom laughed at this observation while the prosecutor blushed in shame.
توی جملهی اول یک مورد خاص از یک جنایت و تحقیق منجر به اقرار زورکی یک مظنون خاص شده، در حالی که در مورد دوم قاضی در اندیشه فرو رفته که چرا پلیس همیشه از مظنون راست یا دروغ اقرار میگیره، و از این گذشته همه در دادگاه از این قضیه آگاه هستند، و حتا گویندهی جمله و مخاطب او هم از اوضاع خبر دارند، یعنی فرض بر اینه.
این درجه از چشمپوشی از قاعدهی پیروی فعل بعدی از فعل قبلی گاهی اتفاق میافته، اما تنها چون با معنای خاص جمله جور در میآد. فقط بگم که به کل متن هم بستگی داره. اگر برای مثال جملهی دوم بخشی از یک داستان یا گزارشی خبری باشه که کسی نوشته، سبک نگارش نویسنده تعیینکنندهتره تا اونچه مردم در ارتباطهای روزمره به کار میبرند.
البته تاکید کنم که نمیدونم کتابهای دستور زبان در این باره چی ممکنه حکم کرده باشن اما چنین تخطیها در عمل مشاهده شده، منظورم اینه.