شخصاً به نظرم میآد حب و بغض در فارسی جوری به کار میره، اگه به کار بره، که انگار یک کلمهست، و معنای اون کمابیش غرض و تعصبه. مثلاً ممکنه بگیم "در کسوت قضاوت همواره فارغ از حب و بغض بیاندیشید و از روی عقل و انصاف حکم صادر کنید". بنا بر این مقدمه شاید بشه ادعا کرد یک معادل تکواژهای موثر در بسیاری جاها میتونه partiality (غرض) یا impulsiveness (رفتار احساسی) یا uptightness (گیر شخصیتی و رفتاری) یا در موارد خاصی disingenuity (غل و غش) باشه. اما این که انگلیسی هم چنین اصطلاحی در دو کلمه داره یا نه نمیدونم. شاید بشه ساخت، مثلاً passions and fears، و البته اینهایی که خودبهخود در زبان انگلیسی جا افتادهن و کاملاً رواج دارند قطعاً گزینههای بهتری هستن:
likes and dislikes, love and hate