"سوزاندن همهی پلهای پشت سر"، معادل با "همهی پلها را پشت سر خراب کردن" در فارسی امروز، یا "برنگشتن آب رفته به جوی"، کنایه از رفتن در راهی بیبازگشت، هنگام تصمیمگیری دربارهی اعمال یک تغییر دست زدن به اقدامی خاص که سبب خواهد شد فرد پس از اعمال تغییر دیگر هرگز نتواند تصمیم خود را معکوس کند و تغییر را ناکرده سازد. مثلاً یک پدری به پسر خود پند و اندرز میده و میگه پسرم، خوبه که میخوای از این دوستت دوری کنی چون روی تو تاثیر بدی گذاشته، اما با او به هم نزن فقط بی سرو صدا فاصله بگیر و کمتر وقت باهاش صرف کن. اگر حرفای تلخ بزنی بهش و با اون قهر کنی دیگه هیچ وقت نمیتونی گهگاه از مصاحبتش که ازقضا شیرینه برخوردار بشی، پس پلهای پشت سرت رو خراب نکن بلکه فقط آروم دور شو.