نظر کلی بنده دربارهی این سه نمونه و نظیر اینها اینه که درواقع بهترین راه گزینش بین دو الگوی ممکن و گاه حتا با کاربرد مشترک گوش دادن به زبان و خواندن متنهای زیاده، و نه مراجعه به کتاب دستور زبان. نکتهی مهم اینه: هر جور که آدما بنویسند و حرف بزنند میشه دستور کار اون زبان، و کتاب گرامر همیشه یک قدم از واقعیت عقبه، ولی نه لازمه و نه خوبه که گرامر بخواد تلاش کنه خودش رو عین واقعیت گفتار و نوشتار بکنه، چرا که "دستور زبانی که کوشش کنه همه چیز رو در یک زبان زنده و پویا توضیح بده در واقع هیج چیزی رو توضیح نخواهد داد".
برای مثال، is being در نمونهی اول بیش از این که از لحاظ گرامری غلط باشه غیر عادیه. از کجا میفهمیم؟ از مراجعه به متن زندگی و کسب تجربه. یا در نمونهی سوم، will we از حیث قواعد ساختار که غلط نیست که، و بالاخره جایی در جهان به دلیل خوبی کسی اون رو به کار برده یا خواهد برد. ولی اون یکی گزینه، are we going to، موارد عادیتر و بیشتری رو پوشش میده و از این رو به نظر صحیح میآد.
یک مثالی از تجربهی شخصی بزنم. آقاجان ما جملههای شرطی رو بلد شدهیم بسازیم و کاربرد و نوآنس هر کدوم رو هم از بر کردهیم. اما در واقعیت آرزو به دلمون مونده که یک بار محض نمونه ببینیم در متن گفتار روزمره یا مثلاً توی فیلم گویندگان بومی محترم قواعدی رو که ما بلد شدهیم عین دستور زبان به کار برده باشند! خیر، از این خبرها نیست! گرامری وجود نداره که بیاد تصدیق کنه که بله، جان من، ما گفتیم قاعده فلان جوره، اما بسیاری از اوقات مردم قاعده رو بر هم میزنند و در اصل زبان رو در موقعیت خاصی به شکل خلاف اما بهتر و گویاتر و رساتری استفاده میکنند، اما ما اسممون کتاب قانونه، مجبوریم به اصل چسبیده باشیم و این فروع، این تخطیها و برداشتهای تازه رو و این کارها رو که مردمان بر سر این زبان قاعدهمند زیبا در میآرند، ندید بگیریم. شما که عاقل و دانایید اول قانون رو یاد بگیرید و بعد زیر پا گذاشتنهاش و کجوکولگیهاش رو ، اول معناهای مرسوم و ممکن رو و بعد نوانسهای تازه و منطبق بر واقعیت رو.
چه باید کرد؟! تواصو بالصبر!