There was a concrete path about five metres long from the gates to the door. The sun had begun to set, and it was growing dark. The garden was dense with tall, overgrown plants. Douno felt like he could easily overlook a small child hidden curled up in the shadows at his feet
سلام. میشه در ترجمه ی این جمله کمکم کنید. ممنون.
مسیری سیمانی به طول حدود پنج متر، از در حیاط تا در ورودی وجود داشت. خورشید غروب کرده بود و هوا داشت تاریک میشد. باغ مملو از گیاهان بلند بود. دونو احساس میکرد یک بچه کوچک به راحتی میتواند در سایه جلوی پایش پنهان شود و کسی متوجهش نشود.
میشه بگین کدوم قسمت از ترجمه م غلطه؟ ممنون.