+1 and also :
He took away my bike.
اون دوچرخه ی منو ازم گرفت
Our boss took away my privileges. رئیس ما امتیازتم رو
ازم گرفت
I was dispossessed of my properties by the court.
دادگاه دارایی هایم رو ازم گرفت
The court divested me of ownership.
دادگاه حق مالکیت رو ازم گرفت / سلب کرد
He got cold from me.
اون سرماخوردگی رو از من گرفت
He took some money from me.
اون یه کم / مقداری پول ازم گرفت
He deprived me of all privileges.
اون همه ی امتیازات رو ازم گرفت / سلب کرد
The court withdrew my political immunity.
دادگاه مصونیت سیاسی من رو ازم گرفت / سلب کرد