پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

+2 امتیاز
286 بازدید
در فارسی به انگلیسی توسط (28.8k امتیاز)
میگیم طرف ناشیه .

ناشی بازی در نیار.

5 پاسخ

+3 امتیاز
توسط (304k امتیاز)

also:

He is 

beginner/inexpert/bungler/ inexperienced / unskillful/ unskilled/green/greenhorn.

Don't bungle.

Don't act inexpertly / like a greenhorn/like a bungler.

Don't show inexperience / clumsiness / indexterity.

 

+2 امتیاز
توسط (316 امتیاز)
بازنگری شد توسط

gauche /ɡəʊʃ $ ɡoʊʃ/ adjective

doing or saying wrong or impolite things, especially because you do not know the right way to behave:
It would be gauche to mention the price.

clumsy
1. moving or doing things in a careless way, especially so that you drop things, knock into things etc:
A clumsy waiter spilled wine all over her new skirt.

inept

+2 امتیاز
توسط (27.1k امتیاز)
بازنگری شد توسط

He is a complete amateur/novice/tyro.

+2 امتیاز
توسط (843 امتیاز)
+1 رای
توسط (16.9k امتیاز)

rookie

a person who is new to an organization or an activity

پرسشهای مرتبط

کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...