پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

+3 امتیاز
605 بازدید
در English to Persian توسط (28.8k امتیاز)

Repress, Suppress, Oppress

Can be used interchangeably?

توسط (68.6k امتیاز)
+1
1+ برای این پرسش خوب

3 پاسخ

+3 امتیاز
توسط (68.6k امتیاز)
انتخاب شد توسط
 
بهترین پاسخ

باوجود شباهت ها، این فعل ها با هم تفاوت هایی نیز دارند.

بررسی این سه واژه بر اساس تعاریف واژه نامه های آکسفورد و وبستر (اندروید):

oppress = (الف) ظلم و ستم کردن به کسی (بویژه با سلب حقوق و آزادیها) (نه لزوما توسط یک حاکم یا حکومت. هر فردی می تواند ظلم و ستم کند) مثال:

‌They condemned attempts by the government to oppress its citizens.

(ب) (در مورد فکر و ناراحتی و ...) کسی را (به مدت طولانی) رنج دادن یا نگران کردن. مثال:

He was oppressed by a sense of failure.

repress = (الف) (حالت روحی، میل، احساس، خنده یا گریه را) در خود خفه کردن، جلوی خود را گرفتن، خودداری کردن، سرکوب کردن

to repress a smile

(ب) سعی در فراموش کردن چیزی یا سرکوب یک خاطره یا فکر ناخوشایند

مثال: to repress a painful memory

(ج) استفاده از قدرت (سیاسی یا نظامی) برای کنترل یک گروه یا محدود کردن آن (در بیشتر دیکشنری ها صحبت از کنترل با ابزار زور است)

مثال: The government was quick to repress any opposition

در بخش نظر، به بررسی suppress می پردازیم:

توسط (68.6k امتیاز)
بازنگری شد توسط
+1

suppress

(الف) (توسط حاکم، حکومت و ...) سرکوب کردنِ گروه یا فعالیتی که برای حاکم یا حکومت تهدید به شمار رفته است (شدت و قدرت سرکوب در این فعل از repress بیشتر است. در repress بیشتر صحبت کنترل با زور مطرح است ولی در suppress، فرونشاندن و خفه کردن و سرکوب کامل یگ گروه یا فعالیت مطرح است. همچنین تداعی منفی در این فعل خیلی بیشتر است.) مثال:

The uprising was ruthlessly suppressed.

(ب) (تداعی منفی) (خبر، مدرک، اطلاعات و ...) سرپوش گذاشتن، از انتشار جلوگیری کردن، توقیف کردن. مثال:

The police were accused of suppressing vital evidence.

(ج) (احساس، خنده، گریه، سرفه، عطسه، خمیازه) در خود خفه کردن، جلوی خود را گرفتن، خودداری کردن، سرکوب کردن (در این معنی، suppress و repress می توانند به جای هم به کار روند ولی احتمالا suppress حالت جدی تری دارد و طیف گسترده تری از احساسات و ... را در بر می گیرد).

(د) رشد و تداوم یا عملکرد نرمال چیزی را کاهش دادن یا متوقف کردن، سرکوب کردن. مثال:

drugs that suppress the appetite

توسط (22.4k امتیاز)
براوو+
+2 امتیاز
توسط (22.4k امتیاز)

Repress سرکوب کردن، فروداشتن،مهار کردن

Suppress: سرکوب کردن ،جلوگیری کردن،خفه کردن

Oppress:سرکوب کردن، ستمگری کردن، ظلم کردن

+2 امتیاز
توسط (26.8k امتیاز)
یه نکته رو در مورد چنین کلمات مشابهی عرض کنم. برای پیدا کردن تفاوت این کلمات فقط باید به اولین معنی ای که در دیکشنری برای این کلمات ارائه می شود باید توجه کرد. معانی دیگر برای یافتن مشابهت های آنان بررسی می شود.

repress بروز ندادن، سرکوب کردن(احساسات درونی)

 suppress سرکوب کردن(مخالفان سیاسی)

oppress ظلم/ستم کردن
توسط (15 امتیاز)
  ترجمه‌های جالبی بودند

مرسی
توسط (102k امتیاز)
+1
suppress در مورد احساسات هم استفاده میشه
توسط (26.8k امتیاز)
+1
البته BK. ولی ما در اینجا فقط تفاوتها رو در نظر می گیریم به مشابهت ها کاری نداریم.

پرسشهای مرتبط

0 امتیاز
1 پاسخ 216 بازدید
آگوست 13, 2019 در English to Persian توسط Faculty (6.8k امتیاز)
کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...