چون یه بار از مرگ قسر در رفته بود، وقتی دست اجل الکس و باقی رفقاش رو یکی یکی خفت کرد همه از درد دادشون دراومد/ اشک همه در اومد/آه از نهاد همه بر اومد.
چون یه بار از مرگ قسر در رفته بود، وقتی اجل یکی یکی الکس و باقی رفقاش رو نفله کرد، انگار کلا گند زده شد به همه چی.
نه که قبلاً یک بار از دست مرگ فرار کرده بود، به همین خاطر وقتی الکس و سایر رفقایش یکی یکی شکار مرگ شدند، جنجالی (/افتضاحی/بلبشویی) به پا شد که نگو و نپرس.
hit the fan:
to cause a lot of anger and trouble - used especially to describe what happens when people find out about something that makes them very angry.
Example: I don't want to be there when it hits the fan.
- often used in the impolite phrase "when the shit hits the fan"
Webster Advanced Learners Dictionary
مثال بالا: دوست ندارم وقتی گندش در میاد اونجا باشم.
hit the fan:
افتضاح و آبروریزی به بار آوردن، گند (/گُ...) زدن به همه چیز، باعث دردسر و افتضاح شدن، باعث عصبانیت و جنجال شدن، کثافت پاشیدن به همه چیز