کلمات زیادی میشه استفاده کرد. البته, تو فارسی برای خیلی چیزا ما از "برعکس" استفاده میکنیم. میتونیم بجای برعکس از کلمات علی رغم, بر خلاف, درحالیکه, چپه, لنگ به هوا و ... استفاده کنیم. اینجوری راحت تر میتونی ترجمه کنی.
Despite, in spite of, Nevertheless, nonetheless, However, vice versa, the other way around
اینم چند تا مثال >>>>
Against what poeple say, NY is not a typical American city.
برعکس چیزی که مردم میگن, نیویورک نمایانگر شهرهای امریکا نیست.
-------------
In contrary to his words, Trump is a great leader.
برعکس حرف های اون, تدامپ یک رهبر بزرگه
----------
In contrast to the ongoing trend, I listen to 70's music.
برعکس این روند فعلی, من به موسیقی دهه هفتاد گوش میدم.
-----------
Despite what you heard, I still go to work.
برخلاف چیزی که شنیدی, من هنوز میرم سر کار
------------
My determination to finish my associate is still strong in spite of all these issues.
علی رغم این همه مشکلات, پشتکاری من برای تمام کردن مدرک کاردانی هنوز قویه.
------------
Meteorology forecasted rains for today. Nevertheless, it is all sunny.
هواشناسی اعلام کرد امروز بارون میاد, ولی برعکس هوا خیلی هم آفتابیه.
---------
McCain has frequently referred to Powell as one of the greatest national servants he has known — and vice versa.
مک کین مکررا پاول را به عنوان یکی از بزرگترین خدمتگذاران ملی که سراغ دارد اشاره داشته - و بالعکس (و او هم به همین ترتیب در مورد مک کین).
----------
Sorry, I came to the line the other way around. I am in a hurry.
ببخشید, من برعکس اومدم داخل صف. من عجله دارم.
-----------
Your shirt is inside out.
پیراهنت چپه/برعکس است.
---------
Bats sleeps upside down.
خفاش ها برعکس/سر چپه خواب میشن.