پنجاه هزار پاسخ, ده هزار بازدید روزانه در پربیننده ترین سایت زبان- به ما در تلگرام ملحق شوید: @chiMigan

+3 امتیاز
7.4k بازدید
در فارسی به انگلیسی توسط (2.4k امتیاز)

مثلا فردی عقیده ای رو بیان میکنه...بعد میخوایم بگیم:برعکس حرفی که فلانی گفت...

یا مثلا میگیم: اتفاقا برعکس...

توسط
Actually, it's quite the opposite. 

5 پاسخ

+8 امتیاز
توسط (36.7k امتیاز)

Contrary to what others say, ...

+6 امتیاز
توسط (49.3k امتیاز)
بازنگری شد توسط

 

کلمات زیادی میشه استفاده کرد. البته, تو فارسی برای خیلی چیزا ما از "برعکس" استفاده میکنیم. میتونیم بجای برعکس از کلمات علی رغم, بر خلاف, درحالیکه, چپه, لنگ به هوا و ... استفاده کنیم. اینجوری راحت تر میتونی ترجمه کنی.

 

Despite, in spite of, Nevertheless, nonetheless, However, vice versa, the other way around

اینم چند تا مثال >>>>

 Against what poeple say, NY is not a typical American city.

برعکس چیزی که مردم میگن, نیویورک نمایانگر شهرهای امریکا نیست.

-------------

In contrary to his words, Trump is a great leader.

برعکس حرف های اون, تدامپ یک رهبر بزرگه

----------

In contrast to the ongoing trend, I listen to 70's music.

برعکس این روند فعلی, من به موسیقی دهه هفتاد گوش میدم.

-----------

Despite what you heard, I still go to work.

برخلاف چیزی که شنیدی, من هنوز میرم سر کار

------------

My determination to finish my associate is still strong in spite of all these issues.

علی رغم این همه مشکلات, پشتکاری من برای تمام کردن مدرک کاردانی هنوز قویه.

------------

Meteorology forecasted rains for today. Nevertheless, it is all sunny. 

هواشناسی اعلام کرد امروز بارون میاد, ولی برعکس هوا خیلی هم آفتابیه. 

---------

McCain has frequently referred to Powell as one of the greatest national servants he has known — and vice versa.

مک کین مکررا پاول را به عنوان یکی از بزرگترین خدمتگذاران ملی که سراغ دارد اشاره داشته - و بالعکس (و او هم به همین ترتیب در مورد مک کین).

----------

Sorry, I came to the line the other way around. I am in a hurry.

ببخشید, من برعکس اومدم داخل صف. من عجله دارم.

-----------

Your shirt is inside out.

پیراهنت چپه/برعکس است. 

---------

Bats sleeps upside down.

خفاش ها برعکس/سر چپه خواب میشن.

+3 امتیاز
توسط (26.8k امتیاز)

In contrast to what you said, ...

Against what you said, ...

 

In actual fact, that's quite different

+2 امتیاز
توسط (16.9k امتیاز)

Otherwise: Used to show that something is completely different from what you think it is or from what was previously stated

He might have told you he was a qualified electrician, but the truth is quite otherwise.

+2 امتیاز
توسط (33.9k امتیاز)

on the contrary / quite the contrary

مثال از دیکشنری لانگمن:

"I suppose your wife doesn't understand you." "On the contrary, she understands me very well."

"فکر کنم زنت درکت نمیکنه." "برعکس، خیلی هم خوب درکم میکنه."

کلیه محتوای این سایت توسط کاربران در سایت چی‌میگن وارد شده است. حق کپی این مطلب با چی‌ میگن می‌باشد .

هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در تبدیل جملات فارسی به انگلیسی،
تبدیل اصطلاح های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی، آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی است.

...