breaking point معنی به فارسی

Question

معادل فارسی breaking point چیه؟

Soldiers and civilians alike suffered form the tension, and were never far from breaking point, but most people refused to desert their city.

Comments

مرسی از دو دوستی که لطف کردن و جواب دادن

اما منتظر میمونم تا ببینم کسی معادل بهتری برای این عبارت سراغ داره یا نه

خیلی ممنونم

---

خواهش می کنم.

من پاسخ خود را با تغییراتی اصلاح نمودم تا با این اصطلاح روانشناسی مطابقت داشته باشد.

Answer 1

سربازان و به همین شکل افراد غیرنظامی از این تنش رنج میبردند, و هرگز از لبریز شدن کاسه صبر/تحمل دور نبودند, اما اکثر مردم از ترک کردن شهرشان خودداری کردند.

Answer 2

سربازان و غیر نظامی ها به طور یکسان از این تنش درد می کشیدند و فروپاشی روانی/بحران عصبی آنها هرگز دور از انتظار نبود; با این حال بیشتر افراد از ترک کردن شهرشان خودداری می کردند.

Comments

نظرتون در مورد نقطه بحران/بحرانی چیه؟

ترکیب جواب قبلی و جدیدتونه.. به نظرم معنی خوب میرسونه، نظر شما چیه؟

با جمله زیر از دیکشنری کمبریج هم جور در میاد

reach (a) breaking point As hospitals across Britain reach breaking point, NHS bosses have come up with a new plan.

 

Answer 3

....... و هیچگاه از حد/ نقطه رسیدن کارد به استخوانشان / طاق شدن طاقت شان دور/ در امان‌نبودند ؛ ولیکن ..........................

یا بصورت ترجمه آزاد :

.......... و در آستانه رسیدن کارد به استخوان شان / طاق شدن طاقت شان قرار داشتند ؛ ولیکن ..........