(این فیلم) در شهر پایتخت تهران فیلمبرداری شده است, که به وضعیت شوهر بعد از تجاوز/حمله به همسرش میپردازد.
shot فيلمبردارى شده
Shoot (p: shot pp: shot)
photograph/film [intransitive, transitive] to take photographs or make a film of something syn film
The movie was shot in New Zealand.
http://www.ldoceonline.com/dictionary/shoot
1- (به سرعت در امتداد يا در ميان چيزى ) گذشتن ، حركت كردن ، مانند تير رفتن
2- (به سرعت ) به حركت در آوردن ، بردن ، مثل برق راه انداختن
3- (مثلا در چاهك ) خالي كردن ، ريختن ، (با بي دقتي ) قرار دادن
4- (بيرون ) افكندن ، پرتاب كردن ، بيرون زدن ، فشاندن
5- (لنگر يا تور ماهيگيرى و غيره ) انداختن
6- (پول و فرصت و وقت و غيره ) از دست دادن ، به هدر دادن ، حرام كردن
7- چفت در راكشيدن (بستن يا باز كردن )
8- (با: with) رنگارنگ كردن ، رنگ آميزى كردن ، (رنگ ها را ) در آميختن
9- (ناگهان ) بيرون آمدن ، بيرون زدن يا دادن يا پراندن
10- (گياه ) جوانه زدن ، (گل يا برگ و غيره ) درآوردن ، (سريع ) رستن ، جوانه زني ، رشد سريع ، تنيدن
11- (گلوله و غيره ) در كردن ، (موشك و غيره ) انداختن ، شليك كردن ، پرتاب كردن ، (تير) زدن
12- (پرسش يا نگاه و غيره ) كردن ، (حرف و غيره ) زدن
13- (نجوم با زاويه سنج ) فرازيابي كردن (ستارگان )
14- (با دوربين عكاسي يا فيلمبردارى و غيره ) عكس گرفتن ، (فيلم يا عكس ) برداشتن
15- (مواد مخدر به ويژه هروئين را با آمپول ) زدن ، تزريق كردن
16- (امريكا خودماني باشتاب ) فرستادن يا دادن
17- (برخي ورزش ها مانند بسكتبال و فوتبال توپ را) شوت كردن ، پراندن
18- فوران كردن ، فواره زدن ، جهش كردن
19- (درد و غيره ) تير كشيدن ، زوك زوك كردن ، درد (ناگهان و شديد)، زوك زوك
20- تير اندازى ، شكار، نشانه گيرى
21- جوانه ، قلمه ، ستاك ، پاى جوش ، شاخريزه
22- فواره زني ، جهش ، فوران
23- (موشك و غيره ) پرتاب
24- (معدن ) شاخه ى سنگ كاني ، شاخه ى كانه ، رگه ى كوچك
25- (ندا حاكي از نوميدى يا دلزدگي يا تنفر) اه !، كوفت !، درك !، واى !
26- تيرباران كردن
27- شكار كردن (با سلاح )
28- (برخي بازى ها) بازى كردن