سلام. من این عبارت رو ترجمه کردم. ولی شک دارم معنای compromise رو به درستی فهمیده باشم و منتقل کرده باشم. میدونم معناش مصالحه کردن و سازش کردنه. ولی اینجا انگار چیزی رو در قبال چیزی دیگه فدا کردنه. شاید هم من اشتباه میکنم.
In such situations the person who extroverts the feeling function compromises harmony with inner values in order to maintain harmony with other people. the person who introverts the feeling function compromises harmony with other people in order to maintain harmony with values
در چنین شرایطی، شخصی که کارکرد احساسی را به شکل برونی شده استفاده می کند، هماهنگی با سیستم ارزش های درونی را در قبال هماهنگی با مردم فدا می کند. شخصی که کارکرد احساسی را به شکلی درونی شده استفاده میکند، هماهنگی با سایر مردم را در قبال حفظ هماهنگی با سیستم ارزش های درونی کنار می گذارد.