شروع کردن، دست بکار شدن، شروع به کار کردن
تلقی/محسوب شدن
حرکت کردن، راهی شدن، سوق پیدا کردن
I started out as a clerk and two years later I'm still a clerk!
از شغل کارمندی/فروشندگی/منشی گری شروع به کار کردم (مشغول به کار شدم.) و با اینکه دو سال گذشته هنوزم کارمند/فروشنده/منشی هستم!
Some businesses start out as hobbies.
بعضی مشاغل بعنوان سرگمی تلقی/محسوب میشوند.
Everything in the Cosmos started out as a single point in space.
هر چیزی که در کیهان (عالم هستی) وجود دارد یک نقطه تنها/مفرد در فضا تلقی/محسوب میشود.
Plato's attempt in Timaeus to deduce what ought to be harmony in the soul from what is harmony in the cosmos started out as an exercise in reason.
شخصیت های کارتونی انیمیشن Yu-Gi-Oh در این جمله میبینم. درست حدس زدم؟