سلام،
suspicious یک صفت هستش.
معنی اولش میشه بدگمان _ یعنی کسی که فکر کنه یه نفر دیگه گناهکاره و کار خطایی انجام داده . مثال:
I became suspicious of his behaviour.
من به رفتار او بدگمان شدم( =یعنی فکر کردم رفتارش مشکوکه )
They were suspicious about my past.
اونا در باره گذشته من، بدگمان بودن(=فکر میکردن چیز بد و منفی ای توش هست)
His reluctance to answer my questions made me suspicious.
اکراه و بی میلی اون در جواب دادن به سوالای من، من رو بدگمان کرد.
پس معنی اولش واسه اشاره کردن به کسیه که به چیزی یا کسی بدگمان شده ...
ولی معنی دومش واسه توصیف یک چیز مشکوک یا غیر قانونی استفاده میشه اونچیز میتونه یه بسته باشه ، یه طرز رفتار باشه یا هر چیز دیگه ای. مثال
They found a suspicious package under the seat.
اونا یه بسته مشکوک زیر صندلی پیدا کردن.
He was behaving in a highly suspiciousmanner.
او داشت به طرز خیلی مشکوکی رفتار میکرد
اما suspect در قالب صفت :
با معنی دوم عبارت بالا ، هموپوشلنی داره و واسه توصیف یک چیزی که چندان مثبت و خوب و قانونی به نظر نمیرسه و یا در صحت و سقم اون تردید وجود داره به کار میره
The company was involved in some highly suspect business dealings
شرکت ، توی یک سری معامله های مشکوک ( غیرقانونی و نادرست) وارد شد
The two men were convicted on the basis of some highly suspect evidence.
اون دو نفر بر اساس یک سری مدارک که (در صحت و سقم اونا تردید وجود داره ) در دادگاه محکوم شدند .
ولی معنی دومش واسه توصیف چیزی به کار میره که احتمالا خرابه و درست کار نمیکنه و شما به درست کار کردنش شک داری .
The engine sounded a bit suspect.
موتور به نظر مشکوکه ( یعنی معلوم نیست درست کار کنه یا نه و احتمالن خرلبی و ایراد داشته باشه )