من یه چند خط در مورد آتش نشان نوشتم و میخواستم که به انگلیسی ترجمه بشه. البته مطمئن نیستم کسی حاضر باشه این متن رو ترجمه کنه چون معمولا در اینجا یکی دو خط ترجمه میشه. اما به هرحال بسیار ممنونم از کسی که این متن رو ترجمه کنه
نکته : جاهایی که ایکس نوشته شده منظور عدد هست که خودم بعدا میزارم
ایکس روز قبل, حادثه ای تلخ در کشور من رخ داد که نمی خواستم در مورد آن در اینجا حرفی بزنم, اما با این حال نمی توانستم به آن فکر نکنم و به این نتیجه رسیدم چند خطی در این مورد بنویسم. در تهران, پایتخت ایران, در ساعت ایکس, یک مجتمع تجاری به نام پلاسکو آتش گرفت و در حالی که ایکس آتش نشان, داخل ساختمان, در حال دست و پنجه نرم کردن با آتش بودند, ناگهان در کمال ناباوری, ساختمان هفده طبقه پلاسکو ریزش کرد و کاملا نابود شد, و آن آتش نشانان شجاع ما را با خود برد. پیکر این عزیزان بعد از ایکس ساعت از زیر آوار بیرون آورده شد و باید بگویم آن لحظه که من راحت در خانه ی گرم و نرم خود نشسته بودم و به موسیقی گوش می دادم, آن مردان شجاع زیر آوار ها بودند, شاید بعضی از آن ها هنوز نفس می کشیدند, و شاید نه, اما نمی توانستم به آن ها فکر نکنم. من قبل از این اتفاقات و قبل از اینکه شاهد شنیدن خبر کشته شدن آن ها باشم, به آتش نشان ها فکر می کردم. به این فکر می کردم که چرا کسی بخواهد که آتش نشان شود و چرا کسی باید اینکار پرخطر را دوست داشته باشد؟ چون مطمئن نیستم که به آتش نشان ها دستمزدی که استحقاق آن را دارند پرداخت شود یا این کار مزایایی برای آن ها داشته باشد. پس از خودم پرسیدم چرا؟ بیاییم به جواب این سوال ها فکر کنیم و اگر اینکار را کردیم به این نتیجه خواهیم رسید که آتش نشان ها یکی از محترم ترین افراد هر جامعه ای هستند و بیاییم تاسف و ناراحتی ها را کنار بگذاریم و منتظر نباشیم تا آتش نشانی جان خود را از دست بدهد, و بعد به فکر او باشیم. اکنون ایکس آتش نشان جان خود را در راه خدمت به جامعه دادند و رفتند, اما حالا, دیگر تاسف بس است. بیائید قدر آنهایی که هستند را بدانیم.