cut off
1- بریدن, کوتاه کردن, کم کردن
2- (برق, کمک و ..) قطع کردن, متوقف کردن
3- (راه) مسدود کردن, بستن, جلوی .. گرفتن
4- (مخابره, راه) بستن, قطع کردن
5- (ارتباط, رابطه) جلوگیری کردن, ممانعت کردن
6- (حرف زدن) پریدن وسط حرف, قطع کردن
7- (ارث, پول) محروم کردن
8- (دوستی) قطع رابطه کردن, دوستی رو بهم زدن
9- (تلفن) خط قطع کردن, ارتباط قطع کردن (بیشتر بصورت مجهول میاد)
10- (نوشیدنی) بس کردن, اجازه نوشیدن بیشتر ندادن
hang up
1- (تلفن) گوشی رو گذاشتن, تلفن و پایان دادن
2- (لباس) اویزون کردن, پهن کردن
3- کنار گذاشتن, بوسیدن و خداحافظی کردن از
hang up your football shoes/hat/etc
hang on
1- محکم گرفتن hang on to sth
2- (بریتانیا) صبر کردن, صبور بودن = hold on
3- بستگی داشتن به, منوط بودن به, آویزون بودن به
4- (حرف) توجه كامل كردن به
5- ادامه دادن, سماجت کردن
hold on
1- (کوتاه/ کمی) صبر کردن, یک دقیقه وایستادن
2- (تلفن) روی خط منتظر بودن
3- محکم گرفتن
4- دو دستی چسبیدن, ول نکردن, از حمله دشمن جلوگیری کردن
5- طاقت اوردن, زنده موندن,