ما یه کانتکست داریم که به ما میگه تصور کنید تمام عمرتون توی یه مسیر دایره ای حرکت میکنید و همیشه بر میگردید سر خونه اول و به این کار بیهوده و بی فایده میگه در جا زدن. پس این طور نیست که طرف در یک حالت رکود و سکون (stagnation) باقی میمونه و هیچ حرکتی نداره، بلکه اتفاقا تلاش و جنبش و حرکت هست ولی بی ثمره و هیچ پیشرفتی حاصل نمیکنه. این هیچ مغایرتی با تعریف فرهنگ فارسی عمید هم نداره.
بهتره یه نگاه به فرهنگ دهخدا هم بندازیم:
در جا زدن.[ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) مجازا، به بیگاری یا کاری بیهوده مشغول بودن. کاری بی فایده کردن. عمل بیهوده کردن. کاری بی ثمر و نتیجه کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ترقی ناکردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). متوقف ماندن در یک مقام یا یک طرز فکر یا یک مرحله از تکامل باطنی و ظاهری. (فرهنگ لغات عامیانه).