وقتی میخوای بگی که یه کسی یا چیزی در شرف چیزیه یا در استانه انجام کاریه یا به زودی چیزی رو تجربه خواهد کرد از این اصطلاحات استفاده میکنی.
To be on the verge of sth
To be on the verge of doing something
به مثالهای زیر دقت کنین:
People are on the verge of starvation as the drought continues
همینطور که این خشکسالی ادامه پیدا میکنه، مردم در آستانهِ گرسنگی و قحطی قرار میگیرن.
an event which left her on the verge of a nervous breakdown
یک اتفاقی که او را در آستانه فروپاشی روانی قرار داد.
The match is on the verge of being canceled due to the frosty weather.
به خاطر هوای خیلی سرد ، مسابقه در شرف تعطیلی قرار دارد.
میشه از عبارت to be on the brink of sth هم استفاده کرد اگر اوناتفاقی که در استانه رخ دادن هست، اتفاق بد و سخت و بحرانی باشه.